1 - آلفرد هیچکاک : "هیچکاک" برای خیلی ها مترادف است با "سینما" . کسی که در دوران کلاسیک سینما ، فیلم های مدرن و جلو تر از زمانه ی خود می ساخته . هر چند ظاهر فیلم هایش حالا کمی قدیمی شده اند و از این نظر به سختی تماشاگر امروزی را جذب می کند ، اما خب ! فیلم هایش آنقدر ویژگی های خوب زیادی دارند که می شود در طول آنها به اندازه ی کافی لذت برد . خالق تریلر های دلهره آور مرموز و فیلم های جنایی با تم رومانس . فیلم هایی که بشدت خوب و غیرکلیشه ای ساخته شده اند و آنقدر جذاب اند که می توانند تماشاگران را تا انتها نگه دارند . نکته این است که باید به فیلم های هیچکاک به طور مستقل نگاه کرد و نه در مقایسه با فیلم های کارگردان دیگری ، که این مقایسه کاملا نادرست و اشتباه است . به همین خاطر است که نمی توانم هیچکاک را با اسکورسیزی و دیگر کارگردانان محبوبم در این لیست مقایسه کنم و بگویم مثلاً آلفرد هیچکاک را بیشتر از اسکورسیزی دوست دارم .
هیچکاک همیشه در ابتدای فهرست قرار دارد .
فیم های محبوب من از هیچکاک :
سرگیجه ، روانی ، پنجره ی عقبی و ...
2 - مارتین اسکورسیزی : درست است که همه ی فیلم های مارتین اسکورسیزی را به یک اندازه دوست ندارم ، اما در کل سبک فیلمسازی اسکورسیزی را بشدت ستایش می کنم . سبکی پر از تحرک و جزئیات و حرکات نوآورانه ی دوربین و بازی های رئال بازیگران و آدم های اکثراً تنها و لحظات طغیان شخصیت ها و تدوین پر از کات و شخصیت پردازی حرفه ای و ... و هر چیزی که فیلم را از حالت ساکن و تئاتری اش دور و به اصل "سینما" نزدیک می کند .
به هر حال هنوز درباره ی اسکورسیزی حرف دارم بزنم . باشد برای بعد ! باید کمی بیشتر فکر کنم .
فیلم های محبوب من از اسکورسیزی : راننده تاکسی ، گاو خشمگین ، سلطان کمدی ، رفقای خوب و ...
3 - فرانسیس فورد کاپولا : معلوم نیست که چرا آثار جدید این کارگردان سابقاً محبوب من ، دیگر مرا تحت تأثیر قرار نمی دهد و انتظار مرا از کسی در حد او براورده نمی کند . کسی که زمانی عادت داشت فیلم هایی بزرگ و باشکوه بسازد . اما به هر حال مهم نیست . اگر کاپولا هیچ فیلم دیگری نمی ساخت و فقط همین "پدر خوانده 1 و 2"و "اینک آخرالزمان" را داشت ، باز هم برایش کافی بود .
فیلم های محبوب من از کاپولا : پدرخوانده 1 ، پدرخوانده 2 ، اینک آخرالزمان .
4 - استنلی کوبریک : کوبریک یکی از بزرگ ترین و دقیق ترین کارگردان های سینما بود . فیلم هایش شبیه جشن های با شکوه و کم نقصی است که در آنها از همه ی عناصر به بهترین شکل ممکن استفاده شده است . داستان ، موسیقی ، فیلمبرداری ، تدوین ، بازیگران انگار همه زیر نظر یک فرد بشدت دقیق و وسواسی چاره ای ندارند جز اینکه به بهترین شکل ممکن عمل کنند و اثری را بوجود آورند که در حد و اندازه ی خودش کامل است .
دنیای استنلی کوبریک دنیای بزرگی بود . شاید به همین خاطر است که هیچ وقت خودش را به یک ژانر محدود نکرد و در سبک های مختلف و درباره ی آدم های مختلف فیلم ساخت . هر چند عقایدش تغییر ناپذیر بود و چه در فضا چه در زمین ، شخصیت هایش نمی توانستند خشونت پنهانی که درونشان بود را مخفی کنند .
فیلم های محبوب من از کوبریک :
تلالؤ ، پرتقال کوکی ، 2001 : یک اودیسه ی فضایی ، غلاف تمام فلزی و ...
5 - بیلی وایلدر : استاد ساختن فیلم های جذاب و خوش ساخت . استاد ساختن فیلم های کمدی (و همینطور درام) . استاد بوجود آوردن دیالوگ های فوق العاده مفرح و به یاد ماندنی . نویسنده ی فیلمنامه هایی که کسی جرأت نمی کند از آنها ایراد بگیرد . حتی اگر راوی یکی از [بهترین] آثارش فردی مرده باشد .
خالق چند تا از بهترین و لذت بخش ترین کمدی های تاریخ سینما .
فیلم های محبوب من از بیلی وایلدر :
غرامت مضاعف ، سانست بلوار ، بعضی ها داغشو دوست دارن ، آپارتمان و ... .
6 - استیون اسپیلبرگ : اسپیلبرگ مطمئناً یکی از معدود کارگردان هایی است که در هالیوود همه نوع فیلمی ساخته . از فیلم ترسناکش ، آرواره ها تا فیلم علمی-تخیلی ای مثل برخورد نزدیک از نوع سوم ، از سری فیلم های ماجراجویانه ی ایندیانا جونز تا فیلم های جنگی ِ نجات سرباز رایان و فهرست شیندلر و چندین نوع فیلم دیگر که لااقل در هر کدام از ژانر ها یک فیلم خوب ساخته .
هر چند بعضی ها اسپیلبرگ را کارگردانی می دانند که صرفا بدنبال سرگرم کردن تماشاگران است و دارای فیلم های کلیشه ای است ، اما من همیشه به او بعنوان یک مؤلف و کارگردانی دارای سبک نگاه می کنم و عقیده دارم که کلیشه ای که دیگران در فیلم های سرگرم کننده ی او تشخیص می دهند ، توسط خود او پایه گذاری و شروع شده .
فیلم های محبوب من از اسپیلبرگ : نجات سرباز رایان ، فهرست شیندلر ، هوش مصنوعی ، برخورد نزدیک از نوع سوم و ... .
7 - سرجیو لئونه : هر چند من وسترن ساده و کلاسیک را دوست دارم و همیشه از تماشای فیلم های مثلا جان فورد لذت کافی می برم اما سرجیو لئونه ژانر وسترن را به کل دگرگون کرد ! کار معرکه ی سرجیو لئونه این بود که مؤلفه های وسترن را کلا تغییر داد و به تاریخ سینما ثابت کرد فیلمسازی در تپه ها و دشت ها ، فیلمسازی از شبه شهر های چوبی و مردانی که کلاه کابویی بر سر می گذارند لزوما نباید همانطوری باشد که از قبل تثبیت شده . اوج این خلاقیت ها هم موقعی بود که سرجیو لئونه ی کارگردان به همراه انیو موریکونه ی آهنگساز و کلینت ایستوود بازیگر [با آن سیگار گوشه ی لبش] شاهکاری ساختند به اسم خوب ، بد ، زشت .
در ضمن چندین سال بعد سرجیو لئونه به آمریکا رفت و با همراه همیشگی اش انیو موریکونه و رابرت دنیرو ، با مؤلفه های همیشگی اش یک فیلم گنگستری ساختند و شاهکار مستقلی را به تاریخ سینما اضافه کردند .
نمی توانم این مطلب کوتاه را تمام کنم و به استعداد فوق العاده ی سرجیو لئونه در ساختن سکانس های شاهکار و ماندگار اشاره نکنم . دوئل سه نفره ی پایان خوب ، بد ، زشت یا صحنه ی کشته شدن پسربچه در فیلم روزی روزگاری در آمریکا ، آنطوری که پسرک بصورت اسلوموشن به طرف دوربین می دود و موسیقی محشر موریکونه شروع می شود ! و کلی از این سکانس های کوچک و بزرگ و عالی که به تاریخ سینما پیوسته اند .
فیلم های محبوب من از سرجیو لئونه :
خوب ، بد ، زشت ، روزی روزگاری در آمریکا ، روزی روزگاری در غرب و ... .
8 - کوئنتین تارانتینو : تماشای فیلم های تارانتینو همیشه تجربه ی فوق العاده و لذت بخشی بوده . تارانتینو در ترکیب دنیای کمیک استریپ ها و فیلم های بزن بکش و اکشن و گنگستری با عناصر پست مدرنیسم مخصوص خودش و سبک داستانگویی غیر خطی و شیوه ی فیلمسازی آزادش ، دنیای جدیدی بوجود آورده که نمی توان از تماشایش خسته شد . البته تارانتینو یک فیلم کمی متفاوت هم ساخته که به اندازه ی شاهکار هایش ، پالپ فیکشن و بیل را بکش (ها) مورد استقبال قرار نگرفت .
هر چند به نظر من هم جکی براون مثل بقیه ی فیلم های تارانتینو (بغیر از ضد مرگ) جذاب و فوق العاده نیست و نمی شود بار ها تماشایش کرد ، اما از نظر لحن مرا غافلگیر کرد . این اثر چیزی است که من به آن می گویم یک فیلم عالی سیاه پوستی . از همان هایی که تارانتینو بخشی از دوران نوجوانی اش را با آنان گذرانده .
فیلم های محبوب من از میان آثار تارانتینو : پالپ فیکشن ، بیل را بکش : جلد یک و دو ، اراذل بی آبرو ، جکی براون .
9 - برادران کوئن : چه چیزی از این لذت بخش تر است که آدم به تماشای فیلمی از برادران کوئن بنشیند . فیلمسازانی که چه در فیلمنامه نویسی و چه در کارگردانی نوشته هایشان ، سبک و فلسفه ی مخصوص خود را دارند . شخصاً هیچ وقت از تماشای فیلم فارگو خسته نمی شوم . فیلمی در عین سادگی ، فوق العاده پیچیده و پر از ظرافت . و با اینکه فیلم در محیطی برفی و سرد می گذرد ، بشدت گرم و پر انرژی و خنده دار است . ویژگی هایی که در فیلم های "قبل از فارگو" به اندازه کافی نبود (یعنی کم تر سرگرم کننده و بامزه بودند) و در فیلم های "بعد از فارگو" به اندازه ی کافی بوده و هست .
فیلم های محبوب من از برادران کوئن : فارگو ، لبوسکی بزرگ ، ای برارد تو کجایی ؟ ، جایی برای مردان قدیم نیست و ...